از یادداشت های خانم پاپن هایم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

من به خوشبختي اعتقادی ندارم.کلید انداختم در را باز کردم، خانه تاریک بود و سیاه، دوست داشتم با کسی حرف بزنم، آخرین بسته ی عدس پلوی دست پخت مامان را از فریزر در آوردم، یخ و آبجو را ریختم توی لیوان ولو ش از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 150 تاريخ : جمعه 23 آبان 1399 ساعت: 9:36

دكتر را كه با روپوش ديدم چشم هام سياهي رفت، هر بار كه قرار است آزمايش خون بدهم احساس بيچارگي ميكنم، -اسمت چيه؟ -پرستو -چند سالته پرستو؟ - ٣٣ -هنوزم ميترسي؟ - نه فقط بدم مياد... - اين صداي آدمي كه بدش از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 126 تاريخ : جمعه 23 آبان 1399 ساعت: 9:36

باید کافی بود، کافی یعنی به حد برآورده شدن کمترین ها. والا که آدم میتواند مثل گیاه به خودش آفتاب بدهد، آب بدهد، نان بدهد، کارهایی را بکند که هیچکس برایش نمیکند. 

از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 120 تاريخ : جمعه 23 آبان 1399 ساعت: 9:36